عضو شوید
عضویت سریع
آمار مطالب
آمار کاربران
کاربران آنلاین
آمار بازدید
امشب بغض تنهایی من دوباره می شکند … چشمانم بس که باریده دیگر حتی تحمل نور مهتاب را ندارد … آخ که چقدر تنهایم … دل بیچاره ام بس که سنگ صبورم بوده خرد شده و انگشتانم بس که برایت نوشته خسته شده است … رو به روی آینه نشسته ام آیا این منم ؟ شکسته …. پیر تنها…. تو با من چه کردی ؟ شاید این آخری زمزمه های دلتنگی ام باشد و دیگر هیچ نخواهم گفت …. اما منتظرم انتظار دیدن دوباره ی تو برای من زندگی دوباره ای است … پس برگرد … عاشقانه برگرد برای همیشه برگرد…
RSS